نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

سفر ما به کارون با صفا

1390/6/15 16:39
نویسنده : مامان جی
2,102 بازدید
اشتراک گذاری

 ما بالاخره بعد از 10 روز از مسافرت برگشتیم

البته رفتنمون با برنامه ریزی قبلی نبود یهویی شد

عمه جون قصد داشت که بره ولی بلیط نبود دایی جون

 اسمهاشون رو داد واسه لیست انتظار ما هم یهو

 اسممون رو دادیم

جو گیر شدیم دیگه

  یهویی هم زنگ زدن گفتند واسه فردا شب بلیطا

آمادس   قرار شد که ما بریم بعد باباجون بیاد ما

هم راهی شدیم

وبا قطار رفتیم اهواز مدتها بود که با قطار مسافرت

نکرده بودیم

حالا یهویی یه مسافت 28 ساعته رو باید تحمل میکردیمشکلک های شباهنگ

 تحمل 15 ساعت اول سخت نبود

 ولی ادامه راه دیگه کم اوردیم

البته نازگلی دختر خوبی بود فقط ساعات

 پایانی انتظار داشت که

رهاش کنم بره قبل از انکه برسیم حالم بد شد

 بالاخره رسیدیم

 ولی حالم زیاد خوب نبود فکر کردم

صبح حتما خوب میشم

ولیییییییییییییییییییییییییی  واقعا تلخ بود که

اصلا تفاوتی ایجاد نمیشد

معده درد شدید خیلی ضد حال خوردم 

 فکرش رو بکن یه سفره

خوشکل پر از غذاهای متنوع که

 عاشقشونی روبه روت باشه

ولی حتی نتونی نگاشون کنی چه برسه بخوری

و البته حوصله دیگرون

هم سر ببری بس که حالت بد باشه smilies1

خانمی هم که به محض ورود یه

 سرمای جانانه خورد و......

.مریض شد  این دیگه قوز بالای قوز بود

 من هم کم اورده بودم

 اخه باباجون هم قرار شد نیاد و ما زود برگردیم

 واقعا تنهایی از پس

وروجکی به نام نرگس سخته براومدن

  گاهی دیگه حسابی شاخ به شاخ میشدیم

 رفتارت حسابی عوض شده بود

دختر نازی که توی خونه

دایم به من محبت میکرد دایم میگفت دوست ندارم 

 یا میگفت بلو  بلو  (برو)

یه روز توی مهمونی یه نمکدون خوشکل

رو برداشته بود و درش رو باز کرده بود و

 کاملا نمکدون رو خالی کرده بود

 ولی من متوجه نشده بودم

 یهو دیدم میگه بلو  بلو  من هم متعجب که چی شده 

 اره کارخرابی کرده حالا هم

دست پیش رو گرفته خانم

کلا مامان جون دیونه ام کردی

 شبها تا دیروقت بیدار من هم که حال

خوشی نداشتم کم کم داشتم از رفتنم پشیمون میشدم 

 کم اورده بودم

تمام تلاشم رو میکردم که خوش بگذره ولی حالم بد بود

یه شب رفتیم عطاری سینا کلی دارو گرفتیم

و فرداش خیلی حالم بهتر شد

ولی باز اذیت بودم بالاخره عید فطر شد 

 اهواز عید فطر صفایی دیگه دارهdividers

اخه این عید مثل عید نوروز هیجان داره 

 همه شیرینی و اجیل میگیرن

کلا بازار تا نیمه شب بازه و مردم خرید میکنند

یه شوری داره که باید خودتون ببینید

و خوزستان تنها استانیه

 که تعطیلات عید فطرش هر سال 3 روزه

کلی عیدی نصیب نرگس جون شد

روز عید فطر دو بار رفتیم فرودگاه

که شاید جا بده و برگردیم ولی هر دو بار

 دست از پا دراز تر برگشتیم خونه

ما هم راهی اندیمشک شدیم 

البته فقط من و نازی نازی

  قبل از رسیدن عمه خبر داد که بالاخره بلیط اوکی شد 

 ما هم توی یه روز همه عزیزان رو

 ضرب العجلی دیدیم

 و بالاخره برگشتیم پروازمون از دزفول بود

 و باز هم خدمات ارزنده

هواپیمایی یه تاخیر طولانی مدت بالاخره رسیدیم مشهد

حالا شیطنتات  

 اول اینکه از ادمهای مو فرفری و موی پریشون

و البته اقایون مو بلند و ریش دار

 حسابی میترسی حالا من مونده بودم

مرغ و هاپو چرا ترس نداره ؟

ولی موها و خط ریشای دایی علی ترس دارهsmilies1dividers

از دیدن دایی علی حسابی ترسیدی

 البته ما هم پیشنهاد دادیم

 که موهاش رو با گل سرات ببنده

 وای مو فرفری ها رو که نگووووووو.......

ریش دارها که دیگه  ...........

دایی بهرام رو که دیدی کلی هنگ کردی

  دایی صدای هاپو

دراورد  میو میو ولی اصلا خوشت نیومد

خوب البته تقصر شما

نبود با اون شمایل من هم هنگ کرده بودم

  جالبه که هیچ کس رو به جز

لالی ممن قبول نداری به زبون خودت بود ها

با اینکه بلدی بگی دایی میگی لالی   

  ممن هم یعنی بهمن

یه چیز دیگه عاشق پولی

 اخه به هر طرفندی میخواستم

عیدی هات رو ازت بگیرم نمیدادی 

 من هم مجبور میشدم با یه پول

دیگه جابه جا کنم  توی این سفر واسه بار

 اول چشم من رو دور دیدی 

ادامس خوردی اخه من اصلا تا حالا از

این جور خوراکی هاواست نگرفتم

من عاشق این رفتارتم که خودت اسم واسه

 دیگرون انتخاب میکنی

به دختر خاله من گفتی خاله مامان

  هر چی گفتم اسمش خاله جونه

حرف حرف خودت بود خاله مامان

قربون شیرین زبونیهات

  روز عید فطر انقدر هله هوله و اجیل و

 شکلات خوردی

که شب تا صبح از دل پیچه گریه کردی

 مامان بمیره واست

بچه کوچولوها رو هم یه نمه اذیت کردی

 اصلا رفتارت کلی عوض شده بود مهربون نبودی

به قول عمه

..........شده بودی جای تعجب داشت

 اخه عمه رو هم دوست نداشتی

مامانی هم انقدر حالش خوب نبود که

 حتی یه عکس

هم ازت نگرفت باورت میشه

 یعنی اصلا از این سفر عکس نداریم

توی فرودگاه هم انقدر زبون ریختی پ

که خودم هم شوکه شدم

مثلا میخواستم ارومت کنم میگفتم

ببین نی نی بغل مامانشه

 شما هم صفت من رو بغل میکردی

 دستات رو حلقه میکردی

 دور گردنم میگفتی منم بگل مامانمزیبا

به همه کوشولوها بادوم زمینی دادی

البته با اون کارایی که شما کردی

همه با شما اشنا شدن دیگه

وقتی رسیدیم مشهد از دیدن 

 باباجون و دایی جون پشت شیشه

انقدر جیغ کشیدی و خندیدی که نگو

رفتی بغل باباجون و حسابی

 خودت رو لوس کردی

جمله لالی ممن هم از زبونت نمی افتاد 

 بمیرم واست

فردای روزی که برگشتیم 

 خیلی ناجورافتادی زمین

باورم نمیشد چند ساعت فقط گریه میکردی

متاسفانه بینی ات خون اومد و البته ضربه خورده

ورم خیلی زیادی هم کرده

 بمیره مامان واست کلی گریه کردی

صورت خوشکلت هم خونی شده و

 البته بینی ات زخم

رفتیم متخصص حلق و بینی

گفت که ورم زیادی داره

نمیشه که دید که غضروف اسیب دیده یا نه

دکتر گفت توی عکس هم قابل مشاهده نیست

که آیا غضروف اسیب دیده یا نه؟5

 روز بعد مجددا مراجعه کنید واسه معاینه

شما هم از صبح فقط گریه میکنی تا شب

و دایم میگی مامان درد داره درد داره

 مثل نی نی ها شدی

از روزی که اومدیم وقت نکردم بشینم پای سیستم شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے

اخه مگه میذاری مامان فقط بهونه گریه

راستی توی این مدت که خوزستان بودیم

ماهی صبور قلیه ماهی

ماهی شکم پر  مرغ شکم پر میگو پلو  و

 چند تا غذای سنتی دیگه هم واسمون درست کردن

  یه تشکر حسابی

از خاله جون   عروسای خاله  دخترخاله ها پسرخاله ها 

 و البته شوهر دختر خاله  و

 ازهمه کسایی که ما حسابی اذیتشون کردیم

 از رفت و امد گرفته تا تهیه بلیط و...

ایشالا مشهد اومدید جبران میکنیم

اخی بمیرم واسه خودم که نتونستم لذت ببرم

 دفعه بعد حال ماهی های خوشمزتون رو حسابی میگیریم این هم سفر ما 

 خدا تا اخر هفته ختم به خیر کنه و خدا کنه

 نرگس جون اسیب جدی ندیده باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (81)

خاله جون
16 شهریور 90 1:37
خوووووووش اووومدید
دلمون واسطون تنگ شده بود.


ممنون ما هم دلمون تنگ شده
زن دایی
16 شهریور 90 2:36
سلام نرگس جون و مامانش.دلمون حسابی واستون تنگ شده حیف شد حال مامانی %


سلام ما هم دلمون حسابی واستون تنگ شده ایشالا که زودتر همدیگه رو ببینیم یعنی ما منتظرتون هستیم زود زود بیاید لطفا عمه جون هم زود واسمون پستش کنید که دخملی ما دلش تنگیده واسه عمه جونش و حسابی دلش هواش رو کرده ما خودمون هم موندیم این طفلی چرا اینجوری میشه
مامان رها
16 شهریور 90 9:19
سلام عزیز دلم همیشه به سفرآخی چرا شما مادر و دختر مریض شدین دلم شک�%B


خودمون هم نمیدونیم چیز شد بد اوردیم
مامان قندعسل
16 شهریور 90 12:37
چه سفر پر ماجراییییییییییییییحسابی خوش گذشته پس
ایشالله که چیزی نیست دلواپس نشو


ایشالا که چیزی نباشه
مادر کوثر
16 شهریور 90 12:55
آخیییییییییییی عزیزم چه سفر پرماجرایی داشتین.یه جاهاییش خندیدم و یه جاهاییش هم دلم گرفت.
سفر طولانی و راه دور اونم بدون همسر خیلیییییی سخته.
انشالله تو سفرهای بعدی جبران بشه براتون.
مسافرت اخیر ما به شمال و مشهد هم بدون همسرم بود.با اینکه با پدر و مادرم بودم ولی خیلی وقتا دیگه خسته میشدم و تصمیم گرفتم دیگه بدون همسرم مسافرت نرم.


ممنون از احساس همدردیتون واقعا تنهایی سخته اون هم با یه وروجک پر تحرک که به همه جا سر میکشه
مامان نازنین زهرا
16 شهریور 90 15:02
سلام انشالله که شما و دخمل گلتون بهتر شده باشید بنده خدا نازنین نرگس چقدر بلا سرش میاد براش عقیقه کنید حتما مواظب دختر گلتون باشید ولی مسافرت به این طولانی با قطار با یه بچه کوچولو خیلی سخته و طاقت میخواد


ممنون از شما از روزی که به دنیا اومده قصد عقیقه داشتیم ولی متاسفانه به فراموش سپرده شد ولی الان یه مدت جدی بهش فکر میکنم و البته توی اسرع وقت حتمااین کار رو میکنم و البته با قطار واقعا طاقت فرساست
هدیه جون
17 شهریور 90 12:02
سلام خوشحالیم که بعد از ی سفر پر ماجرا و جالب به سلامت برگشتین
مامان حسین
17 شهریور 90 12:42
عجب مسافرت پردردسری رفتی خانمی...
بعد هم که نازنین نرگس زمین خورد..
خوب حالا خوبین ؟؟؟


ممنون از شما خوبیم
شکوفا وخاله اینقه
17 شهریور 90 19:30
سلام خاله جون .مرسی که به فکر ما هستید وبه ما سر زدین.خاله اینقه تصمیم گرفته که برای کنکور درس بخونه به همین دلیل دیر دیر میاد .ما هم دلمون واستون تنگ شده.مسافرت جالبی داشتین.ایشالا که نازنین جون هم اتفاق خاصی براش نیفتاده باشه.مامان بزرگ شکوفا خاله شهلا وخاله اینقه فردا راهی سوریه مشن.اونجا واسه همه نی نی های کوچولو دعا میکنیم.


چه خوب که خاله جون قصد درس خوندن داره من هم امسال حسابی باید واسه ارشد بخونم و احتمالا حضور من هم کمرنگ میشه خاله ها رفتید حتما واسه ما هم دعا کنید
مامان نی نی گولو
17 شهریور 90 21:30
سلام
نازی خیلی باید بهتون سخت گذشته باشه
اما خوشحالم که الان سلامت هستید و همه اون سختی ها به شیرینی تبدیل شده خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشیم


ممنون از شما و خوشحالم که یه دوست جدید که نی نی نازش تو راهه پیدا کردم
شکوفا وخاله اینقه
17 شهریور 90 23:55
سلام چشم خاله جون.یه سوال از حضورتون دارم.شکوفا موقع خوردن قطره اهن حسابی گریه میکنه.وهمشو از دهنش بیرون میریزه.شما راهکاری دارین؟ممنون میشم
زن دایی
18 شهریور 90 1:01
سلام نرگس جون مماغت که ایشالا تا الان خوب شده باشه ولی عزیزم چرا پیامم نصفه ثبت شده کلی براتون نامه نویسی کرده بودم؟[h

سلام مهم اینه که ما همه پیامت رو دیدیم حالا توی راه برگشت نصفه شده پیش میاد دیگه
مامان اراد
18 شهریور 90 1:55
سلام دوست جون .هميشه به گردش.انشاالله دفعه ديگه عوض همه چي رو در مياين.نرگس جونم ناراحت نباش.چيزي نيست خاله.مواظب خودتون باشين.بوس باي


ممنون مامان آرادجون


بهار(مامانی شهراد)
18 شهریور 90 13:38
°°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~ ~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*
مامان سهند
18 شهریور 90 18:41
همیشه به گردش و تفریح این دختر گل خاله بدجوری بلا شده ها از طرف من ببوسیدش مامانی
مامان سید ابوالفضل
19 شهریور 90 1:47
سلااااام عزیزم انشالله همیشه به گردش و شادی
مامان امیرعلی
19 شهریور 90 18:55
دلمون واستون تنگ شده بود.ناراحت شدم زیاد بهتون خوش نگذشته.ایشالا که نازنین جون آسیب جدی ندیده و بهتر میشه.حتما خبر بده که دکتر چی گفته.منتظریم
مامان پارسا
19 شهریور 90 19:49
سلام
امیدوارم با تمام تعریفها و اذیتهایی که شدی خاطرات خوبی هم این سفر برات بجا گذاشته باشه که صد البته خاطره های خوب معمولاًبعد از اینکه خستگیهات در بره یادت میاد
واما چرا ما تو لینکات نیستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه ما با هم دوست نیستیم؟
و دوباره اما چرا به ما سر نمیزنی؟؟؟؟؟؟؟و باز هم قلب شکسته
ببوس دخمل ناز مهررررررررربونتو که انگار اصلاًاین تغییرآب و هوا به مزاجش خوش نیومده


سلام به مامان پارسا جون مهربون قربونت برم عزیزم کی گفته که شما لینک نیستی خانمی شما با اسم پارسا کوچولوی ما لینکی کاش یه خورده دقت میکردی بعد ناراحت میشدی گلم قربونت من شرمنده شما و یه عالمه دوست دیگه شدم نمیدونم چی شده باز این نت داره دیونم میکنه یا کانکت نمیشه یا نظر فرستاده نمیشه من هنوز پاسخ خیلی از دوستان رو که قبل از سفر محبت کردن رو نتونستم بدم و خیلی شرمنده ام دارم یکی یکی نظرات رو که واسم اومده بود رو چک میکنم و به وبهاشون سر میزنم هنوز حتی نتونستم پیوندهای روزانه رو چک کنم به حساب من نذارید من حسابی شرمنده ام تقصیر این نته که داره دیونم میکنه باز هم شرمنده که ناراحت شدید حالا یه بوس خوشکل از اقا پارسا دیگه نبینم ناراحت باشی ها
مامان پارسا
19 شهریور 90 19:52
ایشالا که بینی نازنین نرگس جون هم چیزی نشده،خبر عکس گرفتن مجدد و دکتر رفتنو تو پست بعدیت به ما هم بده تا خیال خاله هاش هم راحت بشه
مامی کیانا
19 شهریور 90 22:12
سلام سفربخیرعجب سفرنامه ای شد این هم یک مدلشه واسه همه ما پیش میاد گاهی اوقات اونطور که ما میخواهیم پیش نمیره گفتی نازنین نرگس زمین خورده ناراحت شدم ایشالا خوب شه زودتر جای من ببوسش
مامان ثنا
19 شهریور 90 22:16
سلام عزیزم . ایشالا که مشکلی برا ی نازنین جان پیش نیومده باشه حتما از حالش با خبرم کن. آخه بینی بچه ها خیلی حساسه. ایشالا خوش خبر باشی
مامان نی نی گولو
19 شهریور 90 22:16
سلام عزیزم منم لینکتون کردم مرسی به ما سر زدید
مامان ماهان
20 شهریور 90 9:02
سلام دوست جونم
سفر بخیر عجب سفر پر ماجرایی داشتیااااااااااا
دوست جونم وقتی خوندم فکر کردم نی نی توی دلت داری که حالت بد شده ولی اشتباه کردم
الهی که نازنین جونم زود زود خوب بشه
خیلی ناراحت شدم
دوست جونم مواظبش باش شیطونه دیگه
اینقدر که شیرین کاری میکنه چشم میخوره حتما براش صدقه بده


سلام به نرگس جون جالبه اخه همه حالاتم دقیقا همون جوری بود که شما فکر کردی ولی انجوری نبود ممنون از محبتتون دوست عزیز
مامان آريا
20 شهریور 90 9:37
سلام سفر پر ماجرايي داشتين بريم براي دخترم كه اينقدر اذيت شده اميدوارم بينيتم آسيب جدي نديده باشه بوس بوس بوس
مامان نیایش
20 شهریور 90 11:50
سلام به مامانی گل و نرگس عزیزم خوبید که ان شا الله
سفرها بی خطر امید وارم با تمام این احوالات خوش گذشته باشه بهتون ان شا ا... که سالم باشه همیشه این دخمل گل و ناز من و همیشه به سیر و گشت
ممنون عزیزم پیش ما اومدی...
راستی من فکر می کنم یه بار بهت گفته بودم مشهد هستم اون زمان که برای شبای احیا رفته بودید حرم و سحریتون هم برده بودید یادته گفتم خوش به حالتون ما هم که اینجایی هستیم(مشهدی منظورمه)کم سعادتیم و دیر به دیر می طلبه آقا حالا هم که با این بچه نمیشه رفت نمیدونم شما چه جوری با بچه کوچیک رفتی برا من که با نیایش خیییییییییلی سخته اصلا چیزی از زیارت نمیفهمم از بس شیطونه



سلام ممنون از محبتتون شرمنده متوجه نشده بودم وای نگو که چی میکشیم از دست این خانم اکثرا با باباجونش میره خوش میگذرونه یا من رو دیونه میکنه گاهی هم عمه جونش رو


مامان نیایش
20 شهریور 90 11:51
راستی دخملی تو هم کم شیطون نیستی ها
مدرسه ی مامان ها
20 شهریور 90 12:22
سلام مامان عزیز دیروز یکی از مامان ها مطلبی رو توی مدرسه مطرح کرده که دوست داریم نظر شما رو هم درباره ی اون بدونیم منتظر حرف های شما هستیم
مامان پارسا جون
20 شهریور 90 13:17
سلام خانومی رسیدن بخیر
خوش گذشت عزیزم؟
دلمون واستون تنگیده بودا
عجب سفر پر ماجرایی داشتید
پس چرا عکس از نازنین جون نزاشتی؟
ایشاا... همیشه خوش باشید

راستی عزیزدلم اون مامان پارسایی که از شما شکایت کرده من نیستم گلم. مامان یه پارسای دیگست با اسم وب وروجک خونه ی ما.
قربونت برم عزیزم
نازنین نرگس جونو ببوس.


ممنون عزیزم
مامان نازنین رقیه
20 شهریور 90 13:38
سلام خاله جونبه قول مامان نازنین زهرا حتما دخترت رو عقیقه کن معجزه میکنه حتما یادت نره از شر این همه بلا نازنین نرگس جون راهت میشه


سلام من هم موافقم شدیدا آخه معجزه عقیقه رو با چشمای خودم دیدم حتما ممنون از محبتتون
مامان پارسا
20 شهریور 90 14:10
ااااااااااااااااااااااای جونم
عزیز دلم من اصلاً ناراحت نشدم یعنی کلاً اهل ناراحت شدن و دلگیری و از این حرفا نیستم
چه برسه تو به همچین محیط لطیفی،فقط چون دوست داشتم به ما سر بزنی و ما رو هم جزء دوستات بحساب بیاری اون کامنتو برات گذاشتم
ممنون از وقتی که برام گذاشتی
هزار تا تشکر و بوس برای مهربونیت و لطفت
خوشحالم که دوستایی مثل شما دارم



مرسی از شما دوست خوبم


مامان پارسا
20 شهریور 90 14:14
من اصلاًدلگیر نیستم خانومی مهربون فدات شم که انقدر دل نازکی
مامان وانیا
20 شهریور 90 15:13
همیشه به سفر و گردش اما انشالله ایندفعه خوش بگذره عین مارکوپلو چقدر جریان داشتید خدارو شکر که همش به خیر گذشته و به امید خدا نرگس جون هم چیزی نشده براش صدقه بده اینقدر شیرین زبونن که چشم میخورن
مامان آبتین
20 شهریور 90 16:59
وااااااااااای عجب سفر پرماجرا و پر دردسری به هر حال خوش اومدید دلمون براتون خیلی تنگ شده بود بمیرم خاله که خوردی زمین انشا ا... که نرگس جون چیزیش نشده براش دعا می کنم


ممنون از محبتتون
مامان سهند
20 شهریور 90 19:45
خاله جونم یه خبر خوش دارم بدو بیا آپممممم
Khale masoume
21 شهریور 90 0:57
Azize khale ishala ke mamakhet nashkaste bashe
مامان هلیا
21 شهریور 90 8:36
سلام رسیدن بخیر
وای خیلی بده که تو مسافرت حالت خوب نبوده ، ولی حتما بهتون خیلی خیلی خوش گذشته .
نازنین نرگس جون مواظب خودت باش عزیز دلم امیدوارم زود زود خوب بشی .


البته که دیدار دوستان و خانواده خوبه و در هر شرایطی که باشه خوشه ممنون عزیزم
مامان هلیا
21 شهریور 90 8:37
چه جالب هلیا هم از اقایون می ترسه ربطی هم به ریش و موها و ... نداره از همه اقایون غریبه که بیان بغلش کنن میترسه .
سحر
21 شهریور 90 9:14
به به همیشه به سفر ایشالا همیشه خوش باشید و موفق
مامان نسترن
21 شهریور 90 12:09
سلام خانومی. امیدوارم سفر با وروجک خاله خوش گذشته باشه.
من هنوز اهواز نرفتم اما عاشق جنوب و دریای جنوبم


ایشالا که یه سفر برید ولی لطفا هفت ماه اول سال رو انتخاب نکنید که واقعا با جهنم اشتباه میگیرید و دو پا دارید دو پا هم قرض میکنید فقط در رید
مادر کوثر
22 شهریور 90 14:25
سلام مامان مهربون. خوبی؟
نیستی؟
کم میای
سرت شلوغه؟
نازنین نرگس جونم خوبه خوب شد؟
مطالب وبلاگ کوثرجون قابل نمایش نیست اما امکان نظردهیش فعاله!
به شبکه گسترده هم سر بزن
مرسی
بوسسسسسسسس


ممنون از شما که به فکر ما هستی آره واقعا سرم شلوغه وقت هم کم میارم چی میشه کرد مامان وروجک بودن هم سخته دیگه چشم عزیزم هر چند دوست داشتیم شما باشید انلاین ولی باز هم ..... چشم همیشه سر میزنم
مامی کیانا
22 شهریور 90 15:54
سلام امروز عکستو توی وبلاگ علیرضا دیدم چقدر نانازی شده بودی بوس بوس
مامان نیایش
23 شهریور 90 17:27
سلام خانومی خیلی وقته آپ نکردی ممنون پیش ما اومدی و ممنون از نظرات قشنگت راستی برا شعر هم نوشتم اونجا هم برات خیلی به شعر علاقه دارم و خیلی دوست داشتم میتونستم شعر بگم البته مادر شوهرم شاعره اگه دوست داشتی چند تا از شعراش رو تو وبلاگ نیایش گذاشتم بخون هم تو قسمت صفحات دیگر هم شعرهایی برای نیایش بازم ممنون
مامان محمد عرفان
23 شهریور 90 18:40
سلام دلم خیلی براتون تنگ شده بود بعدش هم کاش میگفتید اومدید اهواز خیلی دوست داشتم از نزدیک میدیدمتون:


همچنین ما دوست عزیز اومدنون اون قدر یهو بود که خودمون هم گیج شدیم دقیقا مثل روزهای سفرمون
بهار(مامانی شهراد)
23 شهریور 90 19:13
بدو بدو که پست جدید دارم
عمه ی امیرحسین
23 شهریور 90 19:52
سلام چه بی خبر اومده بودید خوزستان . خونه ی ناقابلی داشتیم @ میگفتید خدمت میرسیدیم . قابل ندونستید مارو عزیزم ؟؟؟؟؟؟
خیلی ناراخت شدم واسه نرگش عزیزم ایشالا که چیزه خاصی نباشه . پس چرا شما اینجوری شدید ؟؟؟ حیف بود حالا دیگه خاطره ی خوشی از اهواز ندارید
ایشالا یه وقتدیگه بیاید و حسابی بهتون خوش بگذره :


سلام ممنون از لطف شما و دیگر خوزستانی های عزیز نرگس جون که خدا رو شکر خوب شد و چیز خاصی نبود ما هم که خودمون حسابی ضد حال خوردیم توی این سفرولی خانمی ما یه عالمه اطرات خوشمون رو که از گذشته داریم با یه سفر از ذهنمون پاک نمیکنیم ایشالا دفعه بعدی حسابی میترکونیم
مامان آبتین
24 شهریور 90 0:20
نرگس جون مماغت خوب شد انشاءا.. که چیز مهمی نبوده


اره خدا رو شکرچیز خاصی نبود
مامان آبتین
24 شهریور 90 0:21
بگم چرا نرگس جون از آدمای مو فرفری می ترسه ؟؟؟ آخه مزغ و خروس و حیوونای دیگه تو دستای کوچیک گلم جا می گیرن اما آدمای مو فرفری نه


ما هم موندیم جدیدا خانم ترسو شده
نگين
24 شهریور 90 10:03
سلام هدفم سر زدن به وبلاگتون و عرض ادب بود .اميدوارم كه هميشه سالم و سلامت باشيد .


ممنون از شما و البته همکاریتون با نی نی بلاگی ها
مامان محمد عرفان
24 شهریور 90 12:25
سلام مامان نرگس چرا عکسای جدید نازی جون رو نمیذاری اصلا بیا عکسهای سفرتون رو بذارمنتظرم ها


سلام عزیزم ما که گفتیم که اصلا عکس نداریم ولی به روی چشم حتما عکس میندازم
مامان آبتین
26 شهریور 90 1:13
گلم هنوز که آپ نشدی امیدوارم احوال اون بینی خوشکلت کاملا خوب %D


ممنون که به یاد ما هستید خدا رو شکر مشکل خاصی نبود
مامان پارسا
26 شهریور 90 11:57
سلام عزیزم...خوشحالم که از سفر به سلامت برگشتین....و ممنون که به ما سر زدین....از اذیتای نرگس جون نوشتی داغ دل منم تازه شد...پارسا هم بعد از سه روزی که منو ندیده بود کلی پدرمو در آورد...به قول مامانم عقده این سه روز رو توی باقی سفر در آورد......چه میشه کرد .. الهی همیشه سالم باشن ....نرگسی رو خیلی بوس کن


سلام عزیزم رسیدن به خیر اخی طفلی پارسا جون بدجوری دلش واستون تنگیده بوده
منامامان الینا
26 شهریور 90 12:31
سلام مامانیش
خوبی ؟
دخملی گلمون خوبه؟
امیدوارم تو شهرمون بهت خوش گذشته باشه و از اومدنت پشیمون نشده بودی



سلام به مامانی الینا کوچولو که تازه اسمش رو به همه گفته خانمی نه از اومدن اصلا پشیمون نشدم با هوای گرم خوش باشی
مامان رها
26 شهریور 90 13:05
سلام گلم عکس جدید نمیزاری ببینیم این شیرین عسل رو


سلام رسیدن به خیر چشم
مامان پارسا جون
27 شهریور 90 12:51
مامان آريا
27 شهریور 90 12:54
مامان گیسو
27 شهریور 90 20:20
سلام عزیز دلم خوبی ؟
همیشه به سفر و شادی گلم
باید یه سال عید فطر بیام اهواز
اینهمه تعریف می کنی دلمونو آب می کنی آخه
عزیز خاله خوردی زمین گلم بیا بوست کنم خوب بشی
بوسسسسسسسس


سلام عزیزم خوشحال میشم پس هماهنگ کن با هم بریم اهواز خاله جون شما بوس کردی دیگه من خوب شدم
مامان حسین
28 شهریور 90 12:48
سلام
خوبین



سلام ممنون از شما خوبیم
هدیه جون
28 شهریور 90 15:05
سلام
کجایین پس



سلام یه خورده تنبل شدیم قول میدیم زود آپ کنیم
مامان ماهان
29 شهریور 90 10:36
سلام خانمی نازنیم جونم خوبهههههههههههههه بوس
مامان محمد عرفان
29 شهریور 90 11:22
کجایی مامان نازی جون بابا یه عکسی ،مطلبی ،چیزی دلم لک زده برا عکس جدید نازی جون


چشم عزیزم آپ بعدی ایشالا 7 مهر ماه
مامان نیایش
30 شهریور 90 9:53
خانومی آپ کن دیگه تنبلی نکن


چشممممممممممممممممممممممممممم
هدیه جون
30 شهریور 90 12:27
سلام کجایین
نگين
30 شهریور 90 16:36
سلام .قشنگترین آرزوی من زیباترین لبخند برای شماست . اميدوارم هميشه سالم و سر حال باشيد
مامان ثنا
30 شهریور 90 23:55
سلام غزیزم کجایید کم پیدا شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان سید ابوالفضل
31 شهریور 90 1:44
شکوفا وخاله اینقه
1 مهر 90 0:47
سلام. مرسی خاله جون از راهنماییتون.امشب بالاخره شکوفا بدون گریه ولی با زحمت قطره اش رو خورد.
هدیه جون
2 مهر 90 11:49
سلام
کجایین بابا کشتین ما رو از نگرانی اپ شین دیگه



سلام چشم ایشالا 4 روز دیگه آپ میکنیم
مامان علي خوشتيپ
2 مهر 90 15:11
سلام
چه خوشگل نوشتي خاطراتتون رو
ولي چرا خبر ندادي كه ببينيمتون؟
نرگس جونو ببوسيد


سلام ممنون از لطفتون ایشالا سفر بعدی
مادر کوثر
3 مهر 90 16:46
سلام عزیزم خوبی؟ نازنین نرگسمو ببوس کجایی؟ کم پیدا شدی؟
خاله جون
3 مهر 90 22:54
سلام به نازنین جون ومامان گل اومدم بهتون سری بزنم دلمون واستون تنگ شده
هدیه جون
3 مهر 90 23:03
سلام الهی همیشه خوب خوب باشین و اما سینا بینا ی خواننده محلی خراسانیه و اصلیتش مال بیرجنده و ما هم مشهدیم با اجازه اومدین مشهد ما در خدمتیم
مامان رها
4 مهر 90 8:45
سلام عزیزم پس کو پست جدید ما منتظر عکسهای دخمل نازتون هستیم
مامان آريا
4 مهر 90 8:53
بوس براي نازنين نرگس خوشگل خودم ماماني تنبل چرا آپ نمي كني و از كاراي جديد دخملمون برامون نمي نويسي دلم براي كاراش تنگ شده خوب
مامان نرگس
4 مهر 90 11:22
elahi omidvaramzud khob e khob beshe narges khanoom. ma ham yehoei raftim mosaferati ke aslan doost nadashtam va ta`tilat aslan khosh nagzasht
مامان حسین
4 مهر 90 22:07
خاله جون
5 مهر 90 11:06
بیا آپم ببینید نی نی کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان گیسو
6 مهر 90 2:16
سلام دوست گلم خوبی ؟ خیلی با محبتی خیلی ماهی بوسسسسسسسس
مادر کوثر
6 مهر 90 21:46
سلام عزیزدلم عیدت مبارررررررررک روزت مبارک
مامان ماهان
6 مهر 90 23:43
دوستی مدتش مهم نیست دوامش مهمه / دوری و نزدیکش مهم نیست یادش مهمه
مرجان مامان پسر ناز
7 مهر 90 0:29
ای جان همیشه به سفر تو سایت بیا یه زمانی کلی با هم میچتیدیم
مامان تربچه
7 مهر 90 19:26
واااااااااای می دونم چی کشیدی انشاالله همیشه سالم باشی و به سفر