نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

گوشه چشم

گرفته دامن وصلش به دست دل گفتم                                                        مرا به هیچ خریدی به هیچ مفروش
29 ارديبهشت 1390

ارزوهای مامان

مامانجی دوست داره من هیچ وقت مریض نشم از مریضی خیلی بدش میاد اخه من به هیچ عنوان دارو نمیخورم مامانجی دوست داره من انقدر غذا بخورم تا بترکم ولی من دوست ندارم غذا بخورم من فقط دوست دارم اب بخورم فقط اب با اینکه بلدم بگم اب ولی میگم با مامانجی دوست داره من لالا کنم همش لالا لالا لالا صبح لالا ظهر لالا شب لالا افرین به من که مقاومت میکنم مامانجی دوست من هیچ وقتگریه نکنم مامانجی دوست داره من شکمو بشم ایشالا به ارزوهاش برسه این مامان من ...
29 ارديبهشت 1390

جمله های بیادماندنی

من از اونجایی که زبونم یه کوچولو درازه گاهی یه جمله هایی میگم یعنی یاد میگیرم کجا باید چی بگم   یه روز زمستونی که برف زیادی اومده بود مامان جی داشت از برف های روی درخت ها فیلم میگرفت من هم داشتم بازی میکردم  یه هو گفتم چه کار میکنی مامان تعجب کرد     وقتی سرش رو برگردوند دید من بلوزم رو بردم بالا    کلی ذوق زده اخه من هر وقت این کار رو میکردم مامان میگفت چه کار میکنی الان سرما میخوری حالا وقتی دید من خودم به خودم اینجوری گفتم کلی من رو تحویل گرفت اون وقت من یک سال و سه ماهه بودم صدای ضبط شده من رو دایم میذاشت و گوش میکرد  انگاری که چی شده حالا&nbs...
29 ارديبهشت 1390

بازی

امروز صبح با یه ترفند جدید مامان جی رو بیدار کردم سه روزه خوب جواب میده گفتم مامان مامان پی پی رفت پی پی رفت پی پی رفت یعنی پی پی دارم مامان جی هم مثل فشنگ از جاش میپره من هم میگم مامان اسشویی اوله اودو خودم هم جای پوشکها رو بلدم میرم یه پوشک اماده میکنم مامان هم با چشمای بسته من رو میبره اسشویی توی طول روز هم از این بازی لذت میبرم همیشه به دروغ میگم مامان اودو پی پی رفت گاهی هم که حوصله ندارم پی پی میکنم بعد به مامان اعلام میکنم ولی اکثرا الکی میگم تا من رو ببره اسشویی این بازی خوبیه هیجان داره میگم اودو پی پی بعد خودم فرار میکنم تا مامان اودویه دنبالم ای که چه کیفی داره امروز...
29 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

یک سال ونیم از تولد فرشته کوچولوی مهربون مامان گذشت مامان جون هر شب که با زور میخوابونتت     از اون لبای کوچولوی قشنگت یه بوس کوچولو میکنه مثل بوسهای خودت خوشکل وخوشمزه ای که ارامش بعد از طوفان صفا داره که اون هم با فکر شیرین کاری هات شیرین تر میشه چقدر خوشکل وناز لالا میکنی خوش به حالت دنیای قشنگی داری همه دغدغه ات اینه بری ددر فقط ددر عاشق ددر اصلا فکر کنم شبها هم خواب ددر ببینی مامان جون اومدی شدی همه هستی ما یه دختر لوس وناناز خوش اومدی خوش نشین بشین تو دل وتکون نخور وروجک &nb...
29 ارديبهشت 1390

من وعمه جی

من عمه جی رو خیلی دوش دارم اخه کاراش بانمکه مثل خودمه من رو لوس کرده اخه خیلی من رو بوس کرده یه بازی هایی داره که من خیلی دوش دارم اصلا محدودیت نداره اجازه میده به همه چی دست بزنم با همه چی بازی کنم هر وقت میخواد بره خانم گلش رو از مدرسه بیاره من رو با خودش میبره من هم حسابی کیف میکنم اگه زود به من گفت که میخوایم بریم ددر من از خوشحالی کارای عجیب میکنم من هر وقت لثه هام میخواره مامان رو گاز میگیرم ولی عمه رو نه این یه قانونه هیچ قانونی هم واسه غذا خوردن نداره من همیشه عمه رو میپام یه وقت بدون من ددر نره من صدای نفس زدنش رو میشناسم ...
29 ارديبهشت 1390