نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

بدون عنوان

دوری ازتورا نمیتونم تحمول کنم همیشه وقتی دارم درس می خوانم شعر توراهم می خوانم مثل تاتاعبالی خدا منونندازی ...
6 خرداد 1390

خاطرات رقیه در نبودن نرگس

ازاون موقعی که نرگس رفته من خیلی دلم واسش تنگ شده دلم واسه  شیطونیاش  تنگ شده مثل خجالت کشیدنش ومثل هیس هیس کردنش وقتی که اون بیادمن خیلی خوش حال می شم وتا اخر عمر باهم بازی می کنیم مثل دو فرشته   ...
6 خرداد 1390

جای خالی نرگس

سلام من عمه جی نرگس خانم هستم از دیروز تا الان انگار یک ساله که نرگس رو ندیدم خیلی دلم واسش تنگ شده مدام تو خونه شعر هایی رو که نرگس میخوند تکرار میکنم الان داشتم با مامانت تلفنی صحبت میکردم  تو هم خیلی به یاد من بودی ولی خیلی خیلی دختر بدی بودی حسابی مامان بابا رو اذیت کردی   ...
5 خرداد 1390

عروسی عمو جون

امروز بعد ازظهر ساعت 4 میریم اصفهان اخه عروسی عموی نازنین جونه  البته امشب حنابندونه فرداشب عروسیه خلاصه کلام اینه دوست جونامون یه چند روزی از دست مطالب پفکی ما راحت میشن البته فقط چند روز 8 خرداد صبح بلیط داریم ایشالا باز هم باید ما رو یه جورایی تحمل کنید   ...
3 خرداد 1390

شب عید تو خونه ما

امروز نمیدونم چرا همه اینجوری بودن  یه جوری بودن به خصوص مامان جون هی میرفت خرید ددر دوباره می اومد دوباره میرفت خرید  تازه چند بار هم باباجی رفت یه بار باباجی رفت ارایشگاه یه بار اتو بخار یه بار.... فکر نکنی اینها مال روز مامانه نه بابا یه چیز دیگه است مامان یه عالمه لباس اورد تا کرد یکی یکی گذاشت تو چمدون یه لباس عروس خوشکل هم واسه من گذاشت  اخه شنیدم انگاری داریم میریم اصفهان اخه فردا عروسی عمو جونه  مامانم واسه همین امروز دایم میرفت ددر اخ جون ددر   من یه بار اصفهان رفتم هفت ماهه بودم حالا یک سال گذشته  از اون موقع هیچی یادم نیست حالا میرم ببینم چه خبر...
3 خرداد 1390