نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

شب عید تو خونه ما

1390/3/3 2:59
نویسنده : مامان جی
302 بازدید
اشتراک گذاری

امروز نمیدونم چرا همه اینجوری بودن 

niniweblog.com

یه جوری بودن به خصوص مامان جون هی میرفت خرید ددر

niniweblog.com

دوباره می اومد دوباره میرفت خرید 

niniweblog.com

تازه چند بار هم باباجی رفت یه بار باباجی رفت ارایشگاه یه بار اتو بخار یه بار....

niniweblog.com

فکر نکنی اینها مال روز مامانه نه بابا یه چیز دیگه است مامان یه عالمه لباس اورد تا کرد یکی یکی گذاشت تو چمدون یه لباس عروس خوشکل هم واسه من گذاشت  اخه شنیدم انگاری داریم میریم اصفهان اخه فردا عروسی عمو جونه 

niniweblog.com

مامانم واسه همین امروز دایم میرفت ددر اخ جون ددر

niniweblog.com

  من یه بار اصفهان رفتم هفت ماهه بودم حالا یک سال گذشته 

niniweblog.com

از اون موقع هیچی یادم نیست حالا میرم ببینم چه خبره ؟امروز خانواده ما با دالی و مامان و بابای عمه که مهمون ما هستند یه جشن کوچولو گرفتیم به مناسبت روز مادر

niniweblog.com باز هم هماهنگ نبودن کار دستمون داد اخه ما کیک بزرگ خریده بودیم باباجی هم یه نمونه کیک دیگه خریده بود

niniweblog.com

 باباجی به من گفت برو مامان جی رو بوس کن من گفتم نه عمه جی رفتم عمه رو بوس کردم 

niniweblog.com

اخه مامانم امروز نذاشته بود برم پیش میو میو من هم ناراحت بودم من از میو میو نمیترسم میرم نیم متری اون ایز تو ایز میگم میو میو مامانم میترسه من صدمه ببینم   مامان نذاشت هله هوله بخورم بابام قایمکی میذاشت واسم مامانم میدید ورش میداشت یه جوری نگاه من میکرد

niniweblog.com

اخه امروز هم دختر فتی شدم از ساعت 2 ظهر تا 12 شب شیر مادر نخوردم غذا هم یه خورده خوردم مامان هم خیلی ناراحت بود

niniweblog.com

 شب مامان گفت میخوایم بریم ددر من هم خوشحال رفتیم حرم ساعت یک ونیم بامداد برگشتیم  من هم امشب دیر لالا کردم

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله کوچیکه
3 خرداد 90 17:55
سلام عزیز دل خاله راضیه میری اصفهان دلم برای حرفات و شیطونیات تنگ میشه اخه من همیشه و هر روز وبلاگت رو میخوندم. ان شاءالله سالم سلامت برید وبرگردید.یاعلی.
مادر کوثر
4 خرداد 90 14:26
آخییییییییی کوشولو داری میری سفر؟
مامان ماهان
5 خرداد 90 0:03