بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
زندگی
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن وافسردن نیست اضطراب وهوس ودیدن ونادیدن نیست زندگی جنبش جاری شدن است از تماشاگه راز تا بدان جا که خدا میداند
نویسنده :
مامان جی
1:49
بدون عنوان
در کجا رسم بر این است که عاشق نشوی باغبان باشی ودلتنگ شقایق نشوی
نویسنده :
مامان جی
1:20
بدون عنوان
امروز با مامان جی رفتیم تاتا عباسی من کلی تاتا بازی کردم بعد سوار اسب شدم اسب سواری کردم یه خورده که بازی کردم مامانم گول مالوند سرم من رو برد بازار جنت کنارباغ ملی من هم خوشحال چون دوباره یه عالمه تبت یه جا دیدم تبت یعنی کفش من عاشق تبتم نمیدونم چرا مامان دل ادم رو خون میکنه اخه همه مغازه ها رو نیگاه میکنه هر چی من دست وپا میزنم حرف میزنم گوش نمیده با ذوق میگفتم مامان تبت تبت میگفت باشه مامان فقط نگاه میکرد بالاخره مغازه اخری ایستاد ورفتیم یه تبت سفید واسم خرید نمیدونم مامانم چرا فقط کفش سفید واسم میخره اخه مگه نمیدونه من کثیف...
نویسنده :
مامان جی
1:06