نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

واما باز هم من

1390/3/8 17:12
نویسنده : مامان جی
469 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comسلام به همه نی نی کوشولوهای مهربون به مامان جی های گل به خاله ها به همه دوست جونای مامان جی    niniweblog.com   واما باز هم منniniweblog.com ما اومدیم قرار بود 8 خرداد صبح برگردیم بلیطمون رو کنسل کردیم 7 خرداد برگشتیم niniweblog.comدل من و مامان جی خیلی واسه همه دوستای نی نی بلاگی تنگ شده بود

niniweblog.com

از همه دوستای عزیز که توی نبودن ما به یاد ما بودند ممنونیم ما هم به یادشون بودیم niniweblog.comسوم ساعت 4و سی دقیقه راهی اصفهان شدیم والبته  به علت خدمات عالی هواپیمایی اسمان پرواز با تاخیر صورت گرفت و ساعت 7 وسی دقیقه اصفهان بودم وقتی رسیدیم خونه بابا بزرگ یه عالمه ادم دیدم شوکه شدم یه عالمه سر و صدا

niniweblog.com

یه عالمه ادم ناشناس ولی من خوش بودم همه بوسم میکردن

niniweblog.com

  شب حنابندون عمو شام خوردیم

niniweblog.com

بعد رفتیم خونه عروس 

niniweblog.com

من از عروس میترسیدم niniweblog.com مامان هم ناراحت شد البته خود عروس هم ناراحت شد وقتی میگفت نازنین من جیغ میزدم صورتم رو بر میگردوندم مامانم از این حرکت زشت خیلی ناراحت شد و به من گفت بچه بد niniweblog.comشب حنابندون من اروم بودم اوامر زیادی نداشتم اخه تو شوک بودم تا حالا اون هم ادم یه جا ندیده بودم

niniweblog.com

  وقتی اخر شب شد ما هم تنها شدیم من خیلی سر خوش بودم با عمو جونها دوست شده بودم و اصلا قصد خوابیدن نداشتم تا اینکه همه لالا کردن مامان من رو برد سه تا عمو جون رو نشونم داد که لالا کردن اون وقت رضایت دادم من هم لالا کردم 

niniweblog.com

روز عروسی خیلی دختر فتی شدم انقدر که مامانم از دستم خیلی ناراحت شد 

niniweblog.com

اول یه کوشولو واسم رقص نور جالب بود بعد گل هایی که کف تالار توی شیشه بودن 

niniweblog.com

میشستم روی شیشه نگاه به گلا میکردم ولی خیلی زود جذابیتش رو از دست داد بعد انگشت مامان جی رو گرفتم بردم بیرون تالارniniweblog.comاخه یکی نیست به این بزرگترا بگه من به عنوان یه نی نی حوصله این همه ادم رو ندارم سرم گیج رفت چقدر رنگ و وارنگ بودن niniweblog.comniniweblog.com niniweblog.com niniweblog.com niniweblog.com

 

وقتی سالن خاموش میشد من میترسم یهو دود  دود

niniweblog.com

من هم با اینکه مامان جی ناراحت شد و دایم میگفت بچه بدی شدی ها پا رو توی یه کفش کردم رفتم بغل بابا جی و فقط به بیرون تالار رضایت دادم

niniweblog.com

طفلی بابایی شب عروسی داداش جونش نقش کزت رو واسه من بازی میکرد

niniweblog.com

مامان جی دایم الو میزد به بابا جی که بیا 

niniweblog.com

اخه من از ساعت 3 ظهر تا 9 شب هیچی نخوردم مامان جی هم عصبانی شده بود من با زور اومدم داخل تالار یه خورده نانا که سفارشی واسم اوردن نوش جون کردم niniweblog.comبعد مشغول ویرانگری شدم همه صندلی ها رو هل دادم 

niniweblog.com

روی صندلی های ردیفی راه رفتم و.... ولی باز هم خسته شدم مامانم تعجب میکرد که چرا من عروسی دوست ندارم من رو با زور گذاشت بغل عروس جیغ زدم به بغل عمو رضایت دادم حالا عکس نگیر پس کی من اصلا مفهوم این همه عکس گرفتن رو نمیفهمم 

niniweblog.com

باز بابا جی

niniweblog.com

در کل من نیم ساعت توی تالار نبودم  

niniweblog.com

مامان جی هم ناراحت شد اخه عروسی رو واسش خراب کردم

niniweblog.com

استرس داشت که من گشنمه

niniweblog.com

  وقتی که عروسی تموم شد و همه عروس و داماد رو راهی خونه مهرشون کردند من لالام اومد حالا من داشتم لالا میکردم فیلمبردار هم منتظر مامان جی بود که بره ارزوی خوشبختی کنه واسه عموجون    من رو داد به بابا جی رفت    البته من هم گریه کردم ..... عروسی تموم شد اون شب من خیلی بچه بدی بودم تازه یه کلمه بد هم یاد گرفتم   بچه بد 

niniweblog.com

دایم هم تکرار میکنم بچه بد 

niniweblog.com

من که تقصیر ندارم مامان اگه نمیگفت که من یاد نمیگرفتم 

niniweblog.com

اون وقت که من بدی میکردم اگه مامان میگفت  نازی بچه خوب من هم همون رو یاد میگرفتم  

niniweblog.com

 بالاخره اون شب شلوغ پلوغ تموم شد ایشالا که عمو جون و زن عموی مهربون خوشبخت بشن الهی 

niniweblog.com

پاتختی هم اولش دخمل بدی بودم بعد مامان با زور لالا 

niniweblog.com

دیگه هیچی از اتفاقات نفهمیدم بیدار شدم همه رفته بودند البته من قبلش یه شیطونیای خاصی داشتم که از گفتنش معذوریم.......یه روز هم همگی رفتیم پارک ناژوان اون روز هم باباجی در نقش کزت به خوبی انجام وظیفه کرد.  روز اخر باز لطف هواپیمایی ایران ایر تور و یه پرواز با تاخیر. بالاخره ما برگشتیم چقدر دلم واسه عمه جی تنگ شده بود دالی مهربون که قبل از رفتن مامان به مامان گفت  پسورد وبلاگ رو بده یه سر بزنم

niniweblog.com

  ممنون از دالی عزیز niniweblog.com

ممنون از عمه جی مهربون که من نبودم نظرات رو واسم تایید میکردniniweblog.comممنون از رقیه جون که من رو خیلی دوست داره ممنون از مامان ماهان جون که تو نبودنم بازم همیشه اون بود

niniweblog.com

niniweblog.comممنون از شکوفا و خاله مهربونش 

niniweblog.com

ممنون از همه دوستا به خصوص مریم گلی

niniweblog.com

  که یه نازنین خوشکل هم دارن  ممنون  از همه

niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ماهان
8 خرداد 90 22:55
سلام میبینم که مامانی رو خیلی اذیت کردی شیطون بلا......
مامان جی یه چیزی بگم ناراحت نشی بهش بگو کارت بد بوده نه دختر بد
آخه نی نی های ناز که بد نمیشن
دوست دارم هزارررررررررررررررر تا


اتفاقا موافقم حالا از سر شب دارم دیکته میکنم توی ذهنش بچه خوبی هستی تا فراموش کنه اخه راه میره میگه بچه بد
مامانی کسرا
9 خرداد 90 18:41
به به نازنین خانم به سلامتی تشریف اوردید دلمون واستون تنگ شده بود چه لباس عروس قشنگی پوشیدی
مامان جی می بینم از بس جاریتون خوشکله بچه از ترس داشته غش می کرده!!!


نه اشتباه نکن مامان کسرا جون جاری من که خداییش خیلی خوشکله منتها این خانم گل ما نمیدونم چرا اصلا حاضر نبود ارتباط برقرار کنه
مامان قندعسل
10 خرداد 90 12:36
سلام عجب شبی داشتی مامانی در نهایت ارامشخدا قوتاصولا بچه ها از شلوغی و مهمونی متنفرن حقم دارن اینهمه سر و صدا حوصله اشونو سر میبره
مادر کوثر
12 خرداد 90 1:37
سلاااااااااااااااام عزیزم. خوش اومدی. دلمون براتون تنگ شده بود. خیلی منتظر اومدنت و دیدن عکسات و خوندن ماجراهای شیرینت بودم عزیزم
انشالله همیشه به شادی و عروسی اما مامانی رو کمتر اذیت کن خانم خوشگل


چشم خاله جون
نرگس
17 مرداد 90 11:02
سلام من 22ساله تا حالا خاله نشدم کاش نازنین نرگس منو خاله صدا میکرد یعنی میشه برام حرف بزنه شم اونو تو وب بذارین من20تاجوجه خوشکه بلا دارم گلپر/نازپر/نازنین گلپر/جیکپر/لالاپر/کاکل طلا/شیطون بلا و...کاش نازنین نرگس بودو باهم بااونا بازی میکردیم



سلام نرگس جون مهربون کاش واسمون ادرس میذاشتی میو مدیم وبتون

نرگس
18 مرداد 90 2:17
سلام مامان جی سلام نازنین نرگس من وب ندارم اگه میشه اونو تووبلاگ خودتون بنویسین من گاهی به نازنین نرگس نفس خاله سر میزنم اونو می خونم


چشم معلومه که خیلی مهربونی الهی هر چی که دوست داری خدا بهتون بده از دلم اومد ایشالا که مستجاب شه