نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

یه خاطره تلخ تلخ تلخ

1390/4/21 4:09
نویسنده : مامان جی
702 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

زندگی من نازنین نرگسmahsae-ali

دیروز بعد از ظهر من و باباجی و نرگس جون با هم رفتیم خونه دایی بهمن نرگس جون  سه روز پیش بابابزرگ نرگس جون  یعنی بابای مهربون خودم دوباره اومده بودن مشهد 

همگی مشغول بودیم بابای نرگس جون با بابابزرگ مشغول صحبت بودن من و عمه جی و خاله راضیه با همدیگه توی اتاق نشسته بودیم نرگس جون هم پیش ما بود ولی یهو رفت بازی 

Emoticon

چند دقیقه بعد صدای گریه اومد و قطع شد من سریع دویدم نرگس رو بغل کردم دختر دایی نرگس جون گفت که دستش لای در گیر کرده ولی نفسش بالا نمیومد من وحشت کردم سریع دویدم توی اتاق ولی یهو چهره اش عوض شد کبود نفس هم نمیکشید چهره اش خیلی وحشتناک شده بود من شروع کردم به جیغ زدن و جیغ زدن یهو باباجی و بابا بزرگ نرگس جون اومدند و اول سر ما یه داد زدن ساکت شیم

 

  آخه همه با هم جیغ میزدیم بعد سریع نرگس رو بردند و رفتند

  من دخیل دلم رو بستم به همون شخصی که نفسم رو به من هدیه کرده و گفتم دخترم رو از خودتون میخوام . یه خورده بعد عمه جی گفت که خوب شده و چیزی نیست من فقط گریه میکردم با اینکه میدونستم همه چیز تموم شده و حالش خوبه فقط گریه میکردم دیدن آن صحنه وحشتناک آزارم میداد واقعا صحنه دردناکی بود نفسش بالا نمیومد  طفلی خاله راضیه از اون روزی که اومده داره ضد حال میخوره همه تعجب کردیم شدت ضربه انقدر بالا بوده که طفلی بیهوش شده شب تلخی بود دیشب خیلی اذیت شدیم طفلک دخترک من یه مدته که از زمین و زمون واسش بلا میریزه چند روز پیش بالای چشمش ضربه دید و تا چند روز کبود بود باز دوباره هنوز خوب نشده پایین همون چشمش ضربه دیدhttp://eshghamm.blogfa.com از نوک سر تا نوک پا اثار زخم توی بدنش فراونه و دل ما رو به درد میارهhttp://eshghamm.blogfa.comالبته یه خورده هم بدشانسه هر کاری یا بازی که انجام میده خراش برمیداره ما هم موندیم که چرا این طفلک بدنش پر از کبودیه که 90 درصدش اصلا معلوم نیست چه جوری کبود شدهhttp://eshghamm.blogfa.com امشب هم که من وقت بود باباجی و نرگس جون رو به کشتن بدم با رانندگی ماهرانه ای که از خودم نشون دادم  که خدا رحم کرد و دست باباجی درد نکنه که به موقع ترمز دستی رو کشید وگرنه من که هول کرده بودم و مغزم از کار افتاده بودhttp://eshghamm.blogfa.com امشب هم با استرس گذشت البته دیشب خیلی تلخ تر بود وحشتناک بود الهی از این اتفاق ها واسه هیچ بچه ای نیفتهنازنین نرگس نفس من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان تربچه
21 تیر 90 8:06
سلام عزیزم
از این اتفاق ها ساده نگذر
هر روز که حتما حتما حتما صدقه بده و ان یکاد رو روزی چندبار بخون و روش فوت کن، اصلا از این گردنبندهای چرم بگیر و توش ان یکاد بذار.
نازنین نرگس جون "عقیقه" شده؟
داداش من هم توی بچگیش همین طوری بود. خیلی بلا سرش میومد حتی یک بار تلویزیون افتاد روش
مامانم از یکی شنید که عقیقش کنه. باورت نمیشه از وقتی عقیقه شد دیگه هیچ اتفاقی نیافتاد

ممنون از نکته ای که بیان کردید خودم هم به عقیقه خیلی اعتقاد دارم اخه پسر داداشم همینطور بود و بعد از عقیقه خوب شد قرار بود وقتی که یک هفته بود عقیقه کنیم ولی نشد ما هم فراموش کردیم که کردیم
مامان رها
21 تیر 90 9:06
سلام عزیزم من که با خوندن این خاطره تلخ دلم هوری ریخت ببین شما چی کشیدی عزیزم قربون این دخمل زخمی بشم من
مامان پارسا
21 تیر 90 9:17
خدا رو شکر بخیر گذشت حتما هر روز برا گلت صدقه بده ولی بعضی وقتا هر کاریم کنی بازم حریفشون نمیشی که شیطنت نکنن پارسا هم همش بدنشر شده از جای زخم وبخیه وخراشیدگی و..... بچه هست دیگه تا زخمی نشه بزرگ نمیشه الهی همیشه خدا حافظش باشه
سحر
21 تیر 90 9:41
عزیزم به خیر گذشته حتما صدقه بده و اسفند دود کن آدم تنگ نظر زیاده بوس
مامان آريا
21 تیر 90 9:44
الهي خاله برات بميرم ماماني چي كشيدي مي دونم خيلي لحظه ي سختي بوده خدارو شكر كه تمام اتفاقات به خير گذشت ماماني يه صدقه براي دخمل خوشگلمون بنداز از بس خوشگله چشم مي خوره خوب مي گم ماماني كجا تصديق گرفتي دست فرمونت اينقدر عاليه دوستون داريم
زینب
21 تیر 90 10:53
چقدر بد بیاری!خدا صبرت بده.واقعا اشکمو در اوردی یاد خاطره بد چند سال پیش خودم افتادم که زهرامو دخیل امام رضا بستم .بیشتر مراقبش باشید.یا علی مددی
مامان ابوالفضل
21 تیر 90 11:24
سلام نازنین نرگس جون و مامانی با این چیزا بچه بزرگ می شه ولی امیدوارم که دیگه تکرار نشه برای گل دخترمون اسپند دود کنید
فریبا
21 تیر 90 12:26
خیلی ناراحت شدم سعی کن همیشه صدقه بدی و هر وقت جایی میری یا کسی میاد خونه شما حتما اسپند دود کن و صلوات بفرست و ان یکاد بخوان امیدوارم دیگه از این اتفاق های بد پیش نیاد
مامان نسترن
21 تیر 90 14:44
سلام عزیزم. تورو خدا بیشتر مواظب دختر گلت باش. یک دعا همیشه همراه نازنین جون باشه.قدیمیا خوب اینکارو می کردن. الهی که خانومی زود سلامت بشه
مریم مامان درسا
22 تیر 90 2:49
سلام گلم ای واااااااااااااااای من میفهمم چی میگی ، خیلی بده و میدونم خیلی بهت سخت گذشت ولی حتما یه چیزی نذر کن و هرسال بده ببوسش
مامان فرشته
22 تیر 90 13:36
وای الهی بمیرم برات
چه صحنه وحشتناکی
تند تند صدقه بده
یه وان یکاد هم بزار اول وبش


چشم مامان گیسو جون ممنون از محبتتون
مادر کوثر
22 تیر 90 16:08
وای خدای من...واقعا تنم لرزید..با تمام وجود درکت میکنم. کوثر منم هفته پیش دوبار خیلی بدجور با صورت زمین خورد و هر دوبارش هم دهنش پر از خون شده بود لباش زخمی و ورم کرده. هنوزم زخم لبش خوب نشه تا گریه میکنه این زخمه سر باز میکنه و دهنش خونی میشه...خدایا فرشته های کوچولو رو حفظ کن


بمیرم طفل معصوم الهی که دیگه بلا نبینه
مامان محمد عرفان
22 تیر 90 16:48
سلام عزیزم مامانی درکت میکنم حتما خیلی ترسیدی اما باز خوبه که به خیر گذشت این وروجکها مگه یه جا میشینن حالا...
مامان ماهان
23 تیر 90 10:21
سلام گلم خیی ناراحت شدم
بلا دوره ایشاالله....
صدقه بده عزیزم
ماشاالله اینقدر نازه نرگس جون که چشم میخوره


ممنون از لطف شما دوست عزیز
مامان امیرعلی
23 تیر 90 12:21
الهی بمیرم.بچه ها کارای خطرناک خیلی میکنن.تو رو خدا مواظبش باش
مامان نازنین زهرا
24 تیر 90 1:29
سلام تنمو لرزوندی اشکمم در آوردی انشالله همیشه سالم باشه این نازنین عزیز تو رو خدا به حرف مامانهای دیگه گوش کن وان یکاد و صدقه رو فراموش نکن انشالله دیگه همچین اتفاقی نیافته
مامان ثنا
25 تیر 90 14:39
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم وقتی خوندمش ترو خدا بیشتر مواظبش باش مرتب ایت الکرسی براش بخون و صدقه بده ایشالا که دیگه هیچ وقت از این صحنه ها نبینی
مامانی کسرا
28 تیر 90 9:20
خدارو شکر به خیر گذشته مامان تربچه راست میگه من که اومده بودم مشهد تو حرم پرسیدم گفتن حداقل250 تومن بدید عقیقش می کنیم حالا شما برو انشاالله که دیگه این اتفاقا نیوفته
سيدمهدي
28 تیر 90 18:14
اين بوسها تقديم به نازنين نرگس خوشگل
لپ گلی
1 مرداد 90 11:53
سلام عزیزم دخترت خیلی نازه.اگه وقت کردی یه سری هم به مبلاگ من بزن حتما هم نظر بده.نرگس جونو از همینجا می بوسم


ممنون از شما چشم حتما
عاشق کوهستان
6 مرداد 90 19:17
با سلام و عرض ادب خدا حفظش کند
شکوفا وخاله اینقه
9 مرداد 90 23:51
اخی. الهی. چه قدر واسه شما سخت بوده دیدن نرگس جون توی اون حال.ما که فقط خوندیم وحشت زده شدیم.دیدن بچه ها توی اون حالت چقدر سخته.ایشالا که دیگه پیش نیاد.