نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

ماجرای گم شدن نرگس شب میلاد

1390/4/18 18:38
نویسنده : مامان جی
601 بازدید
اشتراک گذاری

شب میلاد امام حسین علیه السلام یه مجلس جشن  بود که ما خانوادگی با مهمونهامون رفتیم  یه مجلس خیلی خلوت توی مکان کوچیک نرگس جون پیش باباجی بود ویهو از درب ورودی آقایان خارج شد من متوجه شدم وفورا رفتم دنبالش ولی توی حیاط ندیدمش حدس زدم دوباره برگشته داخل فورا برگشتم نبود قسمت آقایان رو چک کردم نبود دیگه ترس تمام وجودم رو گرفت یه خانم که توی حیاط بود و داشت شربت و شیرینی میداد گفتم نرگس رو ندیدی چند باری برخورد داشته بودیم حدس میزدم به اسم دختر من رو بشناسه گفت نه ؟دیونه شدم سریع پریشون پریدم توی خیابون کنار ماشینمون رو چک کردم که شاید انجا قایم شده باشه نبود سکوت خیابون من رو میترسوند تا در خونه داداشم دویدم نبود توی کوچه ها رو چک کردم نبود دیگه زدم توی سرم داد میزدم نرگس مامان کجایی ؟نرگس     نرگس  niniweblog.com توی این بین از آقایان فقط یه آقایی متوجه شد و سعی میکرد من رو اروم کنه گفت شاید با خانم من رفته منزل گفتم نه  تمام وجودم میلرزید  میدویدم بی هدفیهو خانم همون اقا از منزلشون بیرون اومد و متوجه ماجرا شد و همه بیرون اومده بودند خاله راضیه به قول نرگس زن دایی 

niniweblog.com

یهو یه صدا شنیدم که گفت نرگس با عمه جی رفته خونه عمه و همون لحظه زن داداشم رو دیدم که از دور نرگس بغل داره میاد همون جا نشستم روی خاکها توی خیابون و های های گریه کردم یهو صدای گریه همون خانم بلند شد که من 7 ساله بچه ام رو گم کردم میدونی چقدر سخته ؟ صدای گریه همسرش که شاهد همه ماجرا بود بلند شد من هم توی بغل ان خانم کلی گریه کردم و البته ارزوی پیدا شدن گمشدشون. فضا غمناک شد همه گریه میکردند و اون خانم درد دل  دل همه ان شب شکست 7 سال پیش یه جوون به همراه چند نفر دیگه راهی کربلا میشن ان زمانی که تازه صدام رفته بود رفتند ولی...... ان شب شب میلاد بود دل همه ما شکست یه جوری صدای زجه یه پدر دل همه رو به درد اورد همه ارزوی پاسخ گرفتن یه دل شکسته رو داشتند. ان شب شب میلاد بود ما همگی از صاحب ان شب عزیز خواستیم که جواب چند تا دل شکسته رو بده یه مادر یه پدر و یه همسر جون niniweblog.com                       نرگس رو بغل کردم عمه طفلی یه جوری نگاهمون میکرد میگفت چطور متوجه نشدی من نرگس رو بردم گفتم اخه نگفتی؟ان خانم که توی حیاط بود یا در واقع همسر همون گمشده که خیلی هم جوونه نمیدونست که نرگس بچه منه و ....niniweblog.com            عمه جی پیش خودش گفته بود که اگه از ان خانم بپرسم حتما به من میگه ولی ..... شاید همه ماجرا به 5 دقیقه طول نکشید ولی انگاری چند سال بود خیلی تجربه تلخی بود نمیدونم چرا ان شب اینجوری شد. مجلس جشن خیلی غمناک شد همه گریه میکردند و ارزوی بازگشت آقا جواد ... niniweblog.comایشالا توی این شبها یه خبر از این جونهای گمشده واسه خانواده هاشون بیارن الهیniniweblog.com              بعد از مجلس رفتیم خانه دایی نرگس جون و بعد از چند دقیقه دیدم باز نرگس رو نیست سریع دویدم توی خیابون دیدم بغل ابجی کوچیکه داره میاد.  یه داد مشتی زدم که بابا من قلبم ضعیفه لطفا وقتی میرید بیرون نازگل رو با خودتون میبرید اطلاع بدید ان هم خیلی خونسرد گفت ایندفعه خیلی مسخره بود که فکر کردی گم شده........http://niniweblog.com/images/smilies/cut/cut%20(2).gifامروز عمه جون اومد نرگسی رو ببره دایم میگفت من نرگس رو بردم  یه وقت فکر نکنید  تحفتون گم شده ها   راستی این بین فقط بابای نرگس خانم نفهمید نرگس گم شده اخه من رو دیده بود رفتم دنبالش...............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مامان ماهان
17 تیر 90 9:36
واااااااااااااااااااااااای چه ماجرایی حتی فکر کردن بهش هم ترسناکه ... خداروشکر که همراه عمه جی رفته بوده الهی همه گمشده ها یه روزی پیش خانواده هاشون برگردن بوس بوس بوس برای نرگس جون و مامانش
زیبا
17 تیر 90 10:06
سلام . ممنون که به وبلاگم اومدید . اگه مایل هستین با هم تبادل لینک داشته باشیم
مامان تربچه
17 تیر 90 10:16
وااااااای خدای من چه ماجرایی من که مو به تنم راست شد انشاالله همیشه سالم باشید بیچاره اون خانواده ی جوون گم کرده. کلی غصه خوردم. وقتی داشتم میخوندم بغض داشتم و از ته دل براشون دعا کردم
مامان وانیا
17 تیر 90 18:03
وای چه ترسناک تا خوندم اشکم سرازیر شد خدا کمکشون کنه به حق صاحبان عزیز این روزها
faeqeh
17 تیر 90 22:31
خدا نکنه هیچ نرگس کوچولوئی گم بشه قربونش برم میتونم فکر کنم چی کشیدی خدا به اون خانمم صبر بده
مامان پارسا
18 تیر 90 9:15
سلام خانمی اول برای شما خوشحالم که نرگسی با عمش بوده وواقعا گم نشده چون منکه مطلبو میخوندم تو دلم خالی میشد وای به حال تو که تو خود ماجرا بودی بعدشم برا اون خانم وآقا دعا میکنم امیدوارم با دعای همه ماها که این مطلبو میخونیم زودتر به گمشدشون برسن
مامانی کسرا
18 تیر 90 9:57
خدا کمکشون کنه آهای خوشمل خانم واسه چی مامانی رو ترسوندی؟
سحر
18 تیر 90 11:23
عزیزم امیدوارم همواره نرگس جون سالم باشه و دیگه حرص نخوری مراقبش خیلی باش
مامان ابوالفضل
18 تیر 90 11:29
سلام، امیدوارم دیگه همچین خاطره ی تلخی نداشته باشی و همیشه نرگس جون در آغوش گرمت باشه
مامان رها
18 تیر 90 12:31
سلام عزیزم وای چه ماجرای غمناکی الهی مامان نرگس چی کشیدی تو بمیرم برات عزیزم ،الهی گمشده اون خانواده هم هرچه زودتر پیدا بشه
مامان پارسا
18 تیر 90 16:48
سلام ممنون که به ما سر زدین و خدارو شکر که ماجرا ختم به خیر شد
مامان ال آی
18 تیر 90 20:16
سلام عزیزم خدا رو شکر که چیزی نشده فقط مامانها میفهمن که چی کشیدین
مامان آريا
19 تیر 90 10:14
وااااااااااي عزيزم چي كشيدي توي اون لحظه من كه فكرشم تنمو مي لرزونه خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه بخير گذشت خدا به دل اون پدر هم رحم كنه و گمشدشو پيدا كنه آمين منم با افتخار لينكتون كردم
آمیتیس خورشید زندگی من و باباش
19 تیر 90 10:47
عزیزم خدا رو شکر که گم نشدی ما کلی خوشحال شدیم
سیما - مامان هلیا
19 تیر 90 12:55
سلام عزیزم من هم مثل شما واسه کوچکترین مسائل خیلی خیلی نگران میشم . دست خودم هم نیست . الان هم کاملا بهت حق میدم که نگران شده بودی اخه جیگر گوشه ادم بی خبر بره جایی ادم نگران میشه دیگه !!!!!!!!! من لینکتون کردم شما هم اگه دوست داشتید این کار رو بکنید تا بهم سربزنیم .
مادر کوثر
19 تیر 90 13:04
آخییییییییییی نازییییییییی. راستی راستی اشکم سرازیر شد
نسترن
19 تیر 90 13:31
وای عزیزم. می دونم خیلی سخت بود واست اونشب. بازم خداروشکر که به خیر گذشت. مرافپقب گل ما باش خانومی
مامان نازنین رقیه
19 تیر 90 20:42
سلام ممنون گلم که سر میزنی زایمانم نزدیکه از همگی التماس دعا دارم
مامان نازنین زهرا
20 تیر 90 23:09
سلام عزیزم حسابی ترسیدم خدا رو شکر جایی نرفته بود خدایا انشالله هیچ نی نی گم نشه و انشالله اون آقا هم صحیح و سالم برگرده پیش خونوادش جیگمل منو یه عالمه ببوس
مامان حسین
21 تیر 90 0:20
سلام عزیزم وای نمیدونی لحظه به لحظه مطلبت را که میخوندم موهای تنم سیخ میشد اخه حسین منم یه دفه تو یه جشن گم شد و من مردمو و زنده شدم تا پیداش کردن.ماجرای گم شدنش تو وبم هست.خیلی سخته.ایشالله هیچ پدر مادری بچشو گم نکنه.
مامان امیرعلی
23 تیر 90 12:26
وای عجب ماجرایی شده ها.خدا رو شکر آخرش ختم به خیر شد.
شکوفا وخاله اینقه
13 مرداد 90 23:09
ایشالا نرگس جون همیشه سالم باشه وسایه خدا وشما بالای سرش باشه.ایشالا که گمشده های اون خانواده ها هم پیدا بشه.اگه خبری شد ما رو هم خبر کنید.
خاله معصومه
15 شهریور 90 1:46
aji jon vala oni ke to migi dad zadam sare aji kochike dad nabod engar dashti baham dare goshi harf mizadi


به مغزت فشار بیار شاید یادت اومد ابجی کوشولو