نازی نازی ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

نازنین نرگس نفس مامان

روزهای زندگی من

1390/5/3 19:16
نویسنده : مامان جی
857 بازدید
اشتراک گذاری

 

این روزها من خیلی شیرین زبون شدم شش دنگ حواسم به دیگرونه ببینم چی میگن که کلی کلمه جدید یاد بگیرم من تقریبا میتونم کامل صحبت کنم البته به زبون نی نی کوشولوها خیلی وقته که جمله بندی میکنم حالا دارم تکمیلشون میکنم مامانم کلی ذوق زده که همه چی بلدمhttp://www.thesmilies.com/love/06500000.gif امروز صبح شونه سر مامان رو شکسته بردم دادم بهش گفتم مامان شونه شکسته گفت کی شکوندش من هم گفتم من شکوندمش مامان من رو بوس کرد اصلا هم دعوا نکردhttp://www.thesmilies.com/love/06500000.gif  دیروز هم مامان داشت توضیح میداد که کارم اشتباه بود من گفتم میدونم مامان چشماش گرد شد حالا نمیدونه من واقعا دونسته این حرف رو زدم یا این کلمه رواز بقیه یاد گرفتم  محصلمن حرفای مامان و بابا رو گوش میدم و میدونم همیشه در مورد من صحبت میکنن مثلا مامان به بابا گفت بعد ازظهر بریم پارک من سریع دویدم به باباجی گفتم باباجی الن لولو الن لولو     الن لولو از کلماتیه که خودم ساختم به معنای الاکلنگ  من جدیدا میرم مامانم رو بغل میکنم میگم مامان منه مامان منه  این یه نوع ابراز احساساته من  من جدیدا یه کوچولو خشونت میکنم بعد سریع شروع به ابراز محبت و بوس و ماچ میکنم واسه جبرانش http://www.thesmilies.com/love/00800000.gif  توی خونه خیلی کار میکنم از صبح تا شب مامانم ازم کار میکشه انگاری یادش رفته که میگفت امکان نداره دخترم توی خونه من کار کنهمحصل من پادوی مامانمم  همه کارهای خونه رو انجام میدم گوشی مامان رو برمیدارم توی کابینت توی پارچ اب قایم میکنم ظرف غذایی رو که مامان میده نانا بخورم رو سریع میرم قایم میکنم تو کمد گاهی هم قندون رو برمیدارم میرم همه قنداش رو میریزم لابلای مبل  من همیشه در یخچال رو باز میکنم میرم میشینم توش من عاشق هوای فریزرم   ولی خداییش کار هم میکنم مسئول نمکدون منم گاهی کمک مامان رخت پهن میکنم یعنی من به مامان میدم مامان پهن میکنه نمیدونید چقدر ذوق میزنم و هوار میکشم از خوشحالی گاهی هم با دستمال میز پاک میکنم که اغلب کثیف ترش میکنم  میگم مامان پاک کنم   من عاشق صابونم روزی هزار بار دستام رو میشورم الکی میگم اثیفه مامان دستام اثیفه من داستان بزبز قندی رو جدیدا یاد گرفتم آن قسمتش رو که گرگه میاد دستاش سیاهه رو خیلی دوش دارم  اخه میگم دستاش اثیفه دستای مامان تمیزه  توی خونه ما یه قوانینی وجود داره که من وضع کردم و هیچ کس حق نقض آنها رو نداره مثلا هیچ کس حق نداره به موبیل باباجی دست بزنه فقط خودش و من هیچ کس حق نداره به موبایل مامان جون دست بزنه فقط خودش و من من فرق میکنم من مسئول روابط عمومی خونه هستم اگه مامانم دست به موبایل باباجی بزنه سریع میرم ازش میگیرم میگم مال باباجی امه و بالعکس این در مورد وسایل دیگران هم صدق میکنه فقط من حق دارم دست بزنم حتی بچه های عمه حق ندارن به گوشی عمه من دست بزنن سریع میرم میدم عمه میگم مال عمه جیه Buttتوی خونه هیچ کس به جز مامان جون حق نداره به بابو دست بزنه بابو یعنی چاقو اگه باباجی دست بزنه من سریع میگم اترناکه باباجی مامان باباجی بابو دست زده اترناکه  مامان هم میخنده میگه اترناکه باباجی بابو بده به من  من تو کف بابوام که بهش دست بزنم  دیروز ظهر که لالا بودم یه اشی بشی از پنجره اومد توی خونه ما باباجی و مامان جون با زحمت گرفتنش که به من یاد بدن این اسمش گنجشکه من که بیدار شدم مراسم معارفه انجام شد مامان گفت این گنجشکک اشی مشیه من گفتم اشی بشی   من اشی بشی رو توی دستام محکم گرفتم مامان رفت یه ظرف اب اورد گفت نرگس به اشی مشی اب بده من کله اشی بشی رو تا ته کردم توی اب  شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے داشتم راجع دم و پراش کنجکاوی میکردم که یهو تصمیم گرفتم بوسش کنم من بوسش کردم اشی بشی هم من رو بوس کرد ولی بوسش خیلی درد داشت اره اشی بشی مماغم رو نوک زد شروع کردم گریه کردن ولی دیدم مامان و بابا دارن نقشه میکشن اشی بشی رو پرواز بدن سریع ساکت شدم و دوباره شروع کردم به بازی هر چی مامان و بابا گفتن ولش کن بره قبول نکردم محکم با دستام گرفته بودمش ولی یه لحظه غفلت کردم اشی بشی رفت  اومدم به مامان گفتم اشی بشی رفت تموم   این تموم رو من همیشه به کار میبرم یعنی دیگه تموم شد نیستش من حالا هر روز از پنجره اشی بشی ها رو نگاه میکنم و بلند میگم اشی بشی کجایی؟اشی بشی کجایی؟ دیروز با باباجی و مامان جون رفتیم کفش و لباس خریدیم اخه کفشای سیندرلا نرگس جون باز گم شد به من چه تقصیر من که نبود خودشون گم میشن محصل راستی اگه گفتید این چندمین کفشیه که من گم کردم ؟عمرا نمیتونید جواب بدید؟بعدش رفتیم الن لولو کلی ترکوندم خوش گذشت حسابی بازی کردم سرسری  تاب تاب عباسی خیلی صفا داشت  صبح که از خواب پا میشم به مامان میگم مامان برو چایی بیار باباجی  مامان هم چایی دم میکنه Smiley from millan.netاز ان لحظه من جر میزنم تا اخر مراسم صبحونه از همون موقع میگم چایی منه چایی باباجیه چایی ماماییه تا همه صبحونشون تموم بشه اخه قبلا مامان واسه من چایی نمیریخت من هم رو اعصابشون راه میرفتم حالا مامان واسم چایی میریزه من اصلا چایی نمیخورم ولی این حسش که مامان واسم چایی میریزه کلی کیف داره ازهمون موقع به مامان و بابا تذکر میدم که این چایی منه ها دست نزنید من قند خوردن رو دوست ندارم ولی انداختن توی چایی یکی از تفریحات منه کلا توی این چند ماه اخیر مصرف قند خونه ما خیلی زیاد شده این عالیه حرف نداره مامان قندونا رو قایم میکنه تو کابینتای بالا ولی من توی کابینتای پایین منبع قندا رو پیدا کردم  نمیدونید چه کیفی داره قند انداختن توی چایی  من نمک زندگی مامانمم و البته عسل زندگی بابا محصل  اخه مامان عاشق شوریجاته و بابا عاشق شیرینی جات          نازنین نرگس نمک زندگی مامان عسل زندگی بابا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (58)

مامان پارسا جون
3 مرداد 90 17:44
زنده باشی شیطون بلا این مامان طفلکت چه کار میکنه از دست تو؟
مامان حسین
3 مرداد 90 19:31
خیلی باحالی نازنین نرگس جون.
همیشه از کارای بامزت خندم میگیره.


خوش به حال شما که خندتون میگیره به قول مامان پارسا جون خدا به داد مامانت برسه
مامان وانیا
3 مرداد 90 22:06
خوشم میاد مثل وانیای من وروجکی هر خرابکاری هم میکنید با زبون شیرینتون ماست مالی میشه


اره دقیقا شما خوب درک میکنی که چطوری با این زبونشون ما رو دور میزنن این دخملای ناز
بهار(مامانی شهراد)
4 مرداد 90 10:00
سلام عزیزم خیلی نانازو شیرین زبونی خوش به حاله مامانو بابات کاش نی نی منم زودتر بزرگ بشه


سلام نی نی من هم وقتی کوچیک بود ارزو داشتم زودتر بزرگشه ایشالا حرف زدن شهرادجون
مامان رها
4 مرداد 90 10:06
سلام عزیزم خیلی کارات بانمکه ،آفرین به مامانی که ناراحت نمیشه عزیزم من عاشق این دنیای بچه هام کیف میکنم وقتی میبینم دارن کیف میکنن


ممنون از شما ولی مامانم هم گاهی ناراحت میشه ها
مامان نیایش
4 مرداد 90 11:42
دختر قشنگم ایشالا زنده باشی فقط ما مامانا می فهمیم مامانت چی می کشه از دست تو ورووجک
قربون شیرین زبونی هات برم نیایش هم خیلی بلبل زبون شده تازگی ها هر کلمه ای می شنوه سریع تکرار می کنه هر جوری خودش دلش می خواد
ایشالا سالم باشی و شاد کنار مامان و بابا


ممنون از شما واقعا که ما فقط میفهمیممممممممم
مامان پارسا
4 مرداد 90 12:15
قبلا میگفتن پسرا شیطونن ولی حالا دیگه دختر وپسر نداره ماشاالله کلی بلایی دختر!!!! کلی حال میدی به مامان وبابات الهی همیشه سالم باشی وشیطنت کنی


موافقم من خودم هم گاهی شک میکنم اخه کاراش پسرونه است اداها و نازاشم دخترونه
مامی کیانا
4 مرداد 90 13:26
از راه دور میبوسمت که اینقدر ناز و شیطون،بلا شدی. منتظر شیرین زبونی های جدیدت هستم.


ممنون چشممممممممم
مامان علی
4 مرداد 90 13:48
ممنون از نظرهای خوبتون.بوس برای نرگس جون


خواهش میکنم
مامان ماهان
4 مرداد 90 15:25
شیطون بلا دووووووووووووست دارم
دوست جونم ممنونم که به من سر زدی و با من ابراز همدردی کردی


خواهش میکنم دوست عزیز
زن دایی
4 مرداد 90 16:45
قربون تو برم دختر خوب مامانی .شیرین کاریهاتو که خوندم دلم حسابی واست تنگ شد. یاد روزهای قشنگی افتادم که سر به سر نازگل من میزاشتی و مامان خوبتو کلی حرص میدادی.مامان خانمی بی خیال خرابکاریهاش بزرگ میشه یادت میره


سلام به مامان دوستم زندایی جون باور کن من فقط سر به سر نازگل شما گذاشتم حالا چرا نمیدونم؟با بقیه میساختم حالا بازم شرمنده.حالا باید من رو ببینی بلاتر شدم
مامان قندعسل
4 مرداد 90 19:21
سلام عزیزم من لینکت کردم دوست دارم بیشتر باهم در ارتباط باشیم
مامان قندعسل
4 مرداد 90 19:23
سلام نمیدونم پیامم ثبت شده یا نه با اجازه لینکت کردم
عسل. مامان ابوالفضل
5 مرداد 90 0:09
سلام مرسی از لطفتون که اسم برنامه رو گفتید. معلومه با سخاوتید ممنونم
موش موشیتونم از طرف من ببوسید


خواهش میکنم دوست من
معصومه مامان سهند
5 مرداد 90 13:23
زنده و سلامت باشی خوشگل خانم
مامانی با اجازتون لینکتون میکنم. خوشحال میشیم شما هم به ما سری بزنید


چشم دوست عزیز
مريم مامان درسا
6 مرداد 90 1:06
سلام عزيزم ماشالا شيطوني شدي واسه خودت ها... خوب ميفهمم چي داري ميكشي...هههههه بوسسس
مامان سید ابوالفضل
6 مرداد 90 4:30
الهییییی قربون شیرین کاریات برم من بوسسسس
معصومه مامان سهند
6 مرداد 90 15:23
سلام و صد سلام . با پست جدید به روز شدم. خوشحالم میکنید بخونید و نظرات خوشگلتون رو بهم بدید. من و سهند دوستتون داریم.
مامان امیرعلی
7 مرداد 90 10:47
_______@@@________@@_____@@@@@@@ ________@@___________@@__@@@______@@ ________@@____________@@@__________@@ __________@@________________________@@ ____@@@@@@___وبلاگت خيلي قشنگه______@@ __@@@@@@@@@__@@@@@@@_________@@ __@@____________منتظر حضور گرمت_______@@ _@@____________@@@@@@@@@@_____@@ _@@____________ هستــــــــم ___@@@ _@@@___________@@@@@@@______@@ __@@@@__________@@@@__________@@ ____@@@@@@_______________________@@ _________@@_________________________@@ ________@@___________@@___________@@ ________@@@________@@@@@@@@@@@ _________@@@_____@@@_@@@@@@@ __________@@@@@@@ ___________@@@@@_@ ____________________@ ____________________@ _____________________@ ______________________@ ______________________@____@@@ ______________@@@@__@__@_____@ _____________@_______@@@___@@ ________________@@@____@__@@ _______________________@ ______________________@
یک دوست
7 مرداد 90 15:47
اس ام اس بخونید جایزه بگیرید یک فرصت استثنایی کسب درآمد از سیستم با عضویت در سیستم و فعال سازی اکانت خود، به ما این امکان را میدهید که برایتان پیامک های تبلیغاتی ارسال کنیم. لینک عضویت:http://ads.inpersia.com/users/ref/43834 با تشکر
مامان آبتین
7 مرداد 90 16:25
وای گلم عجب نمکی تو ، وبلاگت به آدم روحیه می ده امیوارم همیشه سالم و شاد باشی نرگسم
مامان آبتین
7 مرداد 90 16:25
وای گلم عجب نمکی تو ، وبلاگت به آدم روحیه می ده امیوارم همیشه سالم و شاد باشی نرگسم
mamane heliya
7 مرداد 90 17:35
barikala be shoma dokhtare khob ke be maman komak mikoni.dokhtare manam az in komakha kheyli mikone.


ممنون از مامان هلیاجون چه خوب که گل نازتون به شما کمک میکنه راستی از کدوم نوع کمک کردن؟؟؟؟؟؟
مادر سامان
7 مرداد 90 17:37
سلام
گفتم که بچه های ما درجه شیطونیشون بالاتره . نشونشم همون شونه سر شکستش!!!


وای عجب نی نی هایی داریم ما این هم یه نوع خوش شانسیه
معصومه مامان سهند
7 مرداد 90 17:37
خاله جون پست جدید گذاشتم خوشحال میشم به ما سری بزنید
الی
7 مرداد 90 19:35
سلااااام من اومدم دوباره با دلی پر از عشق وامید
مرسی مامانی که بهم سر زدی ودل نگرونم شدی


قربونت برم تو که ما رو کشتی
شکوفا وخاله اینقه
7 مرداد 90 23:46
سلام خاله جون.چند وقتی میشه که بهتون سر نزدم. الهی قربون شیرین کاریهات برم خاله.مخصوصا گذاشتن موبایل مامان توی تنگ اب.
شکوفا وخاله اینقه
8 مرداد 90 8:26
سلام مرسی.خاله به مسافرت رفته بود.واینقدر در مسافرت سرش شلوغ بود که نتونست به دیدن نی نی ها بیاد. ولی هر روز رو با یاد نی نی ها سپری میکرد.
مامانی کسرا
8 مرداد 90 9:53
خدا نگهت داره فسقلی
تو وروجک از اون نی نی وبلاگی هایی هستی که من دلم می خواد ببینمت


ممنون از شما ما هم همینطور
مادر کوثر
8 مرداد 90 11:27
پیام خصوصی داری
بهارک
8 مرداد 90 12:50
سلام دوسته گلم..مرسی خانومی..
مامان هلیا
8 مرداد 90 16:36
سلام خانم خوشگله ممنون که به ما سر میزنی.خدا برای پدر ومادرت حفظت کنه.
عمه ی امیرحسین
9 مرداد 90 1:46
سلام از اشنائیتون خوشبختم . شما هم لینک شدید . مرسی
مامان تربچه
9 مرداد 90 9:49
وای نازنین نرگس جووووووون واقعا با نمکی خاله
معصومه مامان سهند
9 مرداد 90 14:13
عزیزم ممنونم از حضور گرمت. راستی اگر خواستی به اروپا سر بزنید ما رو هم با خودتون ببرید بد نیست امیدوارم خیلی زود قسمتتون بشه و خیلی هم بهتون خوش بگذره


خواهش میکنم ایشالا که زود امکانش فراهم بشه حتما شما رو خبر میکنیم
سیما - مامان هلیا
9 مرداد 90 14:20
سلام ممنونم که به ما سر زدی عزیزم .
شرمنده من ادرسم رو واست نگذاشته بودم اما سمت چپ پیام ها نوشته شده web اگه اون رو انتخاب کنی وارد وبلاگ همون کسی میشی که واستون پیام گذاشته .
باز هم بهمون سر بزن .
دخملت خیلی جیگر و نازه خدا حفظش کنه .


سلام دوست عزیز من هم سمت چپ وب رو میگم شما ادرس نذاشته بودید صفحه ای واسه من باز نمیشد مینوشت نو ادرس


عمه ی امیرحسین
9 مرداد 90 18:39
سلام خوشحالم از اینکه هم استانی هستیم . خوش به سعادتتون که ساکن مشهدید و پیش امام رضا . مشهد به ما خیلی خوش گذشت. جاتون سبز توی هوای گرم اینجا تنها چیزی که میچسبه خوردن صبوره .
خاله جون
10 مرداد 90 1:38
سلام به مامان مهربون نازنین نرگس بچه یعنی زززننندگگگیییی اکر مایل به تبادل لینک هستید من را خبر کنید منتظر شما هستم مرسی
سیما - مامان هلیا
10 مرداد 90 8:19
سلام دوست خوبم از راهنمایی تون ممنونم . از کدوم قسمت باید چک و اصلاحش کنم ؟؟؟؟؟؟؟
مامان تربچه
10 مرداد 90 10:33
ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد افطار به مى كرد برم پیر خرابات گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد با باده، وضو گیر كه در مذهب رندان در حضرت حق این عملت ‏بارور افتاد التماس دعا
خاله جون
10 مرداد 90 19:54
سلام ممنون به ما سر زدید مرسی
مامان محمد عرفان
10 مرداد 90 23:35
خوش بحالت مامان نازی جون،کاش مملی من هم زودتر حرف بزنه
بردیا
11 مرداد 90 4:09
ممنون که میاید به وب من مامانی گزینش برای رسمی شدن داده -راستی نمیدونم چرا پیامم ثبت نشد 2پیام داده بودم
الی
11 مرداد 90 12:52
سلام واقعا وقتی میبینم که دوستای گلی مثل شماها دارم به خودم میبالم مرسی بهم سر میزنید نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم نازنین نرگس خوشکلمو ببوسید برام لطفآ اگه میشه منم رمز میخوام
سحر
12 مرداد 90 11:02
ای جونم شیرین زبون جیگر این جور که مامان خانم ازتون تعریف میکنه دل آدم غش میره 1000 تا بوس گوگولی
غزاله
13 مرداد 90 11:29
عزيزم ماشالا به اين وروجك خانوم شيرين زبون. راستي من رمز اين پستتونو نداشتم دوست داشني به منم سر بزن
خاله جون
15 مرداد 90 2:42
سلام به مامان ونازنین نرگس جون
ماااااااااااااااشااااااااااااااااااالله
الهی فدات گلم


سلام عزیزم قربون مهربونیهات میدونی چند بار اومدم وبت قسمت نظراتت کد امنیتیش بالا نمیاد ایشالا باز تلاش میکنم شب شاید بهتر باشه
مامان آريا
16 مرداد 90 14:19
خيلي جيگري عزيزم طفلي مامان از دستت چي مي كشه با شيطونيات خدا تورو براي مامان و مامان و بابا رو براي تو حفظ كنه
الينا گلينا
17 مرداد 90 11:59
چه دختر خوبي كه به مامانش اينقدر كمك مي كنه. خوش به حال مامان
مامان آريا
17 مرداد 90 13:58
خيلي نازي عزيز دلم شيرين زبون و مهربون و شيطون يه دونه اي جيگر خاله
مامان ال آی
18 مرداد 90 0:54
سلام عزیزم مطالبت خیلی جالبه از طرف من دخترت رو بوسش کن
مامان آريا
18 مرداد 90 10:22
قربونت برم كه پستتو وقتي خوندم از دست شيطونيات و شيرين زبونيات كلي عشق كردم بوسسسسسسسسس براي عزيز دل خودم


قربون شما ولی اریای خوش زبون که دخمل مارو توی شیرین زبونی کلی دور میزنهههههههه
hesam
19 مرداد 90 12:32
سلام ..دختر خوشکلتون رو از طرف من یه بوس آبدار بگیرید...به وب من سر بزنید...باتبادل لینک موافقید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظرتونم بیاید بدرود
مامان محمدعرفان
19 مرداد 90 16:23
مامی کیانا
19 مرداد 90 16:26
سلام به نازنین نرگس عزیز و مامانی مهربونش مرسی از اینکه کلی نظر واسمون گذاشتی راستی خیلی وقته از شیرین زبونی های نازنین نرگس ننوشتی ما منتظریم یالا شیرین زبونی جدید میخوایم یالا
مامان اراد
20 مرداد 90 2:52
سلام دوست جونم من ي مدتي نبودم و دلم كلي واسه نوشته هات تنگ بود .راستي ني ني شگفت انگيز مباركهههههههههههههههه0 بوسسسس واسه نازنينم .كلي خنديدم مرسي


ممنون ما هم دلمون واسه اراد جون و شما تنگ شده بود
مامان نفس طلایی
21 مرداد 90 23:39
مامان امیرعلی
1 شهریور 90 11:35
آفرین دختر نمکی و عسلی.مثله همیشه معرکه بود